«احمدرضا احمدی» ابایی از تخطئه هوچیهای سیاسی برای دریافت جایزه شعر فجر نداشت
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۰۷۰۰۵
حمیدرضا شکارسری گفت: احمدرضا احمدی به دلیل ملاحظات سیاسی از جوایز ادبی گریزان نبود و حتی در اختتامیه جشنواره شعر فجر حاضر شد و جایزهاش را نیز دریافت کرد، او ابایی از این نداشت که هوچیهای سیاسی حرکت او را تخطئه کنند. - اخبار فرهنگی -
حمیدرضا شکارسری شاعر در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به نقش احمدرضا احمدی در شعر نو گفت: اگر بخواهیم تاریخ ادبیات معاصر ایران در زمینه شعر را در یک جمله خلاصه کنیم، فاصلهگیری تدریجی از نوعی ادبیات است که ویژگی شعر کلاسیک ما محسوب میشود، ادبیت به معنی برجستگیهای یک زبان که شعر را از زبان روزمره متفاوت میکند، گاهی اوقات این برجستهسازی اصلاً مترادف با شعریت میشود، بسیاری از نحلههای ادبی وزن و قافیه را عامل شعریت میدانند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: اما نیما حرکت فاصلهگیری تدریجی از ادبیات را آغاز کرد، به این معنی که تقارن را به عنوان یکی از ستونهای زیباییشناسی شعر سنتی کنار گذاشت، بنابراین یکی از بزرگترین قدمها را در فاصلهگیری تدریجی نیما برداشت، در واقع ورود واژههایی بدون پتانسیل و ظرفیت شعری شروع شده بود، اما نیما با کنار گذاشتن تقارن به آن رسمیت بخشید. در واقع نیما قدم اول را برداشت.
شکارسری تصریح کرد: شاعران پس از نیما گفتند که حالا که تقارن را نیما کنار گذاشت، چرا ما توازن را هم کنار نگذاریم، سند این کار به نام شاملو در «هوای تازه» ثبت شد. او به دنبال نیما که تقارن را کنار گذاشت توازن را هم کنار گذاشت و قدم بلند دیگری در فاصلهگیری از ادبیاتی که شعر کلاسیک را همراهی میکرد برداشت. شاملو اگر چه توازن را کنار گذاشت، اما موسیقی واژهها را کنار نگذاشت، با توجه به نثر شعر سنتی و کلاسیک ما نوعی آهنگ کلام را جایگزین توازن کرد. پس قدم دیگری که شاعران برداشتند، فاصلهگیری توازن بود. ولی همچنان موسیقی کلام وجود داشت.
سند پایه گذاری شعر منثور بنام احمدرضا احمدی زده شده است
وی ادامه داد: به گمان من میخ آخر را بر تابوت ادبیت زبان در شعر جناب احمدرضا احمدی کوبید، میخ آخر بر تابوت ادبیت زبان شعر فارسی را احمدرضا احمدی زد، به این معنا که همان موسیقی شاملویی را هم از شعر گرفت، آهنگی که نثر کلاسیک فارسی در شعر سپید ایرانی داشت را نیز از شعر حذف کرد، به این ترتیب شعر سپید منثور ایجاد شد، به عبارت دیگر فاصلهگیری از ادبیت شعر فارسی با نیما و کنار گذاشتن تقارن شروع شد، با شاملو با کنار گذشتن توازن شروع شد و با احمدرضا احمدی اساساً ادبیت به فراموشی سپرده شود و شعر سپید منثور پایهگذاری شد، به این ترتیب که در واقع ما کاملاً در شعر احمدرضا احمدی شعر سپید منثور و طبیعی کلام را داریم که خاص نیما بوده است، اگرچه مقدمههای بعدی را بعد از احمدی طی دهههای گذشته برداشتیم و شعر به زبان محاوره و روزمره منطبق شده است، اما سند این کار یعنی سند تاسیس و یا پایه گذاری شعر منثور بنام احمدرضا احمدی زده شده است. در واقع جناب احمدرضا احمدی در حکم لولا بین شعر سپید شاملو و شعر سپید منثور محسوب میشود.
احمدرضا احمدی درگذشتشعر احمدی در ژرفساخت دریایی از اندیشه داشت
شکارسری با اشاره به جهان اشعار مرحوم احمدی تصریح کرد: نوعی تمایل به آزادی از روابط تثبیت شده و منجمد بین اشیا در شعر کار اصلی احمدرضا احمدی است، در واقع روابط بین اشیا را در شعر برقرار میکند که پیش روی همه ما در زندگی روزمره است، اما از فرط دیدن به او توجه نمیکنیم، نوعی آشناییزدایی از پدیدهها و اشیای روزمره اوج هنر احمدرضا احمدی است. بنابراین شکلی از روابط و نوعی از روابط در شعر احمدرضا احمدی دیده میشودکه به اشیا و پدیدهها نامگذاری تازه انجام میدهد، انگار برای اولین بار اشیا و پدیدهها را میبینیم، به این ترتیب شعر او در ظاهر و ساخت خود چه بسا زیاد از ساده باشد و حرف و اندیشه ای برای طرح کردن نداشته باشد، اما در ژرفساخت به دلیل همین روابط نو و تازه و نامنتظرهای که ایجاد میکند، دریایی از اندیشه قابل ردیابی است که توجه به کرامت انسانی، آزادی انسان، در آن مشهود است، شعر احمدی سرشار از اندیشههایی است که در ژرفساخت شعرهای احمدی و در پس و پشت این سادگی ظاهری پنهان است، پس شعر او هم سهل است و هم ممتنع.
احمدرضا احمدی از جوایز ادبی رویگردان نبود
وی با بیان این مطلب که احمدرضا احمدی جوایز متعددی پیش و پس از انقلاب برده است، گفت: در سالهای پیش و پس از انقلاب هرگز از جوایز ادبی رویبرگردان نبوده است، او به مانند برخی دیگر، به دلیل ملاحظات سیاسی از این گرامیداشتها گریزان نبود و حتی در اختتامیه جشنواره شعر فجر حاضر شد و جایزهاش را نیز دریافت کرد، او ابایی از این نداشت که هوچیهای سیاسی حرکت او را تخطئه کنند، از این منظر هم شخصیتی قابل ستایش داشت.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: شعر فارسی ادبیات فارسی کتاب و ادبیات شعر شعر فارسی ادبیات فارسی کتاب و ادبیات شعر احمدرضا احمدی کنار گذاشت فاصله گیری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۰۷۰۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرقت های سریالی قهرمان کشتی در تهران| نیما می گوید شکست عشقی خورد و ...
همشهری آنلاین- حوادث: نیما میگوید یک زمانی برای خودش اسم و رسمی داشته. قهرمان کشتی بوده و در مسابقات کانادا و روسیه مدال گرفته. اما شکست عشقی باعث شد که زندگی دگرگون شود. او را به جرم سرقت خودرو و لوازم داخل دستگیر کردهاند.
چند سال داری؟
۳۴ ساله ام؛ حتما بنویسید تحصیلکردهام.
چقدر درس خواندی؟
فوق دیپلم تربیت بدنی دارم. من برای خودم برو بیایی داشتم و قهرمان کشتی بودم. اسمم را سرچ کنید، عکس هایم را می بینید. اما حالا اینجا هستم، دستبند به دستانم و ناتوانم. می دانم اشتباه کرده ام اما خب دیگر نمی توانم به عقب برگردم. زمان به سرعت می گذرد و من باید چشمم به آینده باشد تا این اشتباهم را جبران کنم. من در مسابقات کانادا مقام آوردهام. در مسابقات روسیه هم دوم شدم. اما شدم سارق لوازم خودرو. در ماشین ها را باز می کردم و لوازم داخلش را به سرقت می بردم. گاهی هم ماشین را می بردم و تحویل مالخر می دادم.
چه شد که قهرمان کشتی تبدیل شد به سارق؟
یک دختر زندگی مرا تباه کرد. من به خاطر او حتی مرگ را هم تجربه کردم. خیلی عاشقش بودم و قرار بود با هم ازدواج کنیم اما او مرا ترک کرد. نمی خواهم در مورد او حرف بزنم فقط همین را بدانید که بدجور شکست خوردم و باختم. درواقع خودم را بازنده می دیدیم. تصمیم گرفتم خودکشی کنم، حتی قرص خوردم و فکر کردم همه چیز تمام شد. ۴۰ روز در کما بود اما انگار قسمت نبود بمیرم. برگشتم به زندگی و وقتی دیدم زنده ام تصمیم گرفتم مواد مصرف کنم. فکر می کردم دارم از روزگار انتقام می گیرم اما حالا می بینم از خودم بیشتر انتقام گرفته ام. کم کم که معتاد شدم دیگر از خودم فاصله گرفتم. کشتی را کنار گذاشتم و شدم یک معتاد. دوستان ورزشکارم از من فاصله گرفتند و به جای آنها خلافکار و معتاد دورم جمع شدند. همین شد که فریبشان را خوردم و تصمیم به سرقت ماشین گرفتم. البته من بیشتر نقش راننده را داشتم. با همدست سارقم می رفتیم در خیابان ها پرسه می زدیم. همدستم پیاده می شد و ماشین ها را خالی می کرد. من هم نظاره گر بودم اما بعد از فروش لوازم مسروقه، سهمم را می گرفتم.